داوود صالحی
اطلاعات تماس
شبکه های اجتماعی
سایر اطلاعات
-
داوود صالحی ملقب به آریان متولد 12 آبان 78 در تهران
ملکه
«naz»
وقتی بهت فکر میکنم پشتم گرم میشه
با یاد تووو همه شبام خوش رنگتر میشه
گفتی جدا شیم اَ هم گفتم بد میشه
قول دادی که بمونی خب پس هر چی شه«taha»
ورس1یکی بود یکی نبود بود یه دختر
یه کوچولویی که براش میدم عمرم و
اون پروانه ی باغ گلها بود
همون باغی که خشک شد گلهاش زود
کوچیک بود ولی بلند پرواز
ذهنش پر شده بود از راز
راااا
فکرم شده آدمای دور و برت
الهی که همیشه بلا باشه دور از تنت
چاره می دونم میشه نگه دارم
خدا رو چه دیدی شاید نگهبانمهزار تا فکر دارم برا آیندمون
هزار تا شعر دارم برا خاطرمون
چه ساده من میرسم به عقده ها
حالا دیگه ول کن دیگه هر چه زودمنم نفس همونی که موند تا تهش
همونی که میگفت باید لش باشم
اما الان نیستی پیشم هر چه زود
برگرد پیشم نگو برو بچه جونمن شدم یه جوون تایمری
یکی که روی مخش راه بری
ادامه میدم تا تهش
انرژی دارم مثل فیل«naz»
الو سلام نفسم کجایی الان؟!
توی خاطراتم شاید تو باشی برام
اما میگردم و نمی بینم هیچ اثری
اها یادم اومد اصلا نیست خبری«arian»
ورس2یه دونه دختر با موهای بور
چشم همه حسودا روش بوده کور
اون یه دونه بود ندیدم تا حالا مثلشو
مگه میشه فراموش کنم من اسمشواون نبود مثل خیلی دخترااا برام
زندم کرد گذاشت برام حسشو
مثل خیلیا واسم ناز عشوه نداشت
واسه ابراز عشق ازم رشوه نخواست
قلب داشت چیزی که هر کسی نداشتسرکش بود خوشم اومد از این اداش
تنش داغ میشد نه در ازای پول
دلش میخواست واسش بشم یه سایبونسبک بال بود، باور نداشت قفسی رو
ادب میکرد با غیرت هر عوضی رو
آهن سوار نبود پیاده میرفت مسیرو
قبول نداشت عشقهای کاغذی رودستش تو جیب خودش بود و چشم و دل سیر
دشمن تعرض نگاه جنسی
تا پای جون واسه هدف گام برداشت
رسیدن به آزادی رو باور داشتبرای زندگی تو این شهر شلوغ
مجبور بود بجنگه با نامرداش
معتقد بودم به همه باوراش
حتی میرم تا خود جهنموو باهاش✓سکانس
آریانیه سکانسِ غمگینِ از حرفای دلم
از همه چیزایی که هیشکی نگفت به من
دلیل زخمای عمیق دلم
بودن اونیای که منو کردن ولمفهمیدم عشق دیگه نداره معنایی
رفتم دنبال سرنوشت
به تنهایی
پی اقیانوسم من هرجاییکه گمراهیامو بشوره ببره
همه حرفای دلو بتونه بزنه
توسر آرزوهامون بکوبه یسره
اروم باشه به موقعش وحشی
دردناکه ادم بتونه از عشقش بگذره
یاد بده که بمونی سنگ شه دلت
رفیق
دیگه کسی نمیزنه سربه دلت
دل نبن میکنن تهش ولت
عشق دادی نفرت دادن بهت«کبیر»
ته داستان از اینجا شروع شد
که تک نفره مقابل بیست تا گروه شد
تا خواستیم باهاش بجنگیم
نفرهای جدید اومد لیست ها فرو شد
یکی کار یکی پول یکی خونه
یه جوونی که از این چیزا هیچی نمیدونه
تا خواست مثل مار بپیچه دور غم
یکی کاشت دم لونش پونه
یه دختری که نمیشناختش
تسلیم شد با اینکه نمیباخت بش
چون با نگاهش دلو باخته بود
ولی اون دختر دور انداختش
تنها،گیج،مات و خسته بود
درداش انگاری پاشو بسته بود
چون تو گذشته گیر کرده
هرچند واسه فرداش ساکو ب************************************************************************************
« ورس1 »
خیلی
وقته کندم قبرمو باز
دردااا
پشت سر هم بدون پاز
شاید دیگه الکله بهم بده فاز
شاید مرگم بعد این ترکِ بشه رازتوی سرم یه منظومه مغزی
توی اتاقم با دشمنای فرضی
بدون ندارم از اینا هیچ ترسی
بلند شدم بارها به هر نوع سختی
هر روز تنها و بدتر میشمرفیقای بیمرامم نیستن پیشم
من دیگه شدم خشک از ریشم
هی پیله میکنم عین کرم ابریشمیعنی اینقدر آسونه دل شکستن
أ اونایی که میگفتن تا تش هستن
نیومده زدن کوچه علی چپو
وسط راه نرسیده هنو فلنگو بستنیکی بیاد کنه حال منو درکش
سیاه زدم تو خونه رنگ
زدن حرفاشون عین هو ترکش
با اینکه نیستم توی جنگ
نمونده برا من هیچ انتخابی
به هیچکسم ندارم اعتمادی
راهو میرم من با دست خالی
رایی که نداره اصلا هیچ انتهایی
ورس 2امشب توی اتاقم قبرمو کندم
حالم فقط شده بدتر و بدتر
روحم فقط میشه سردتر و سردتر
این سیگارا شاید بتونن گرمم کنن نه؟!
تنم که پر خط
رول بعدی روشن میشه با رول قبل
توی شهر میچرخم یه دوره گرد
نیست اینا تقصیر من بوده دوره بد
صبح تا شب زندگیمو گاییدم
تلف کردم وقتمو نفهمیدم به کجا میرم
هی میخوابیدم روی تخت نمیشد ازم آبی گرم
فقط مثل یه قربانی که دنبال ناجی ام
یه سایکو ردی زیر چشا گود
از ساعت شنی مرگش مونده یه چهارم
وقتی که از همه ضربه خورد یه سه بارو
پ نخا که هی بدی این مرد و بگا تو
اونم ارزو داشت داشته باشه خانواده
یه پول خوب جور باشه کار و بارش
همه از تو باشن مثل خودش صاف و ساده
نه اینکه هر دقیقه بزنن به کص خوارش
حالا که رویاهام دور میشن تو هر قدم
یه زخم عمیق میاد با قلم رو دفترم
شن های توی این ساعت میشه کمترم
یه پاکت خالی آماده ی مرگمم