اطلاعات تماس

مرتضی رضایی

سایر اطلاعات

آخرین غروب

و روزی فرا می‌رسد، مرا نه در عمق خاطرات، و نه در هیچ کجای هیچ یادی پیدا نخواهی کرد ...
به خاطر نخواهی آورد، شنیدن پژواک آخرین تکه‌های قلبم را، که در طوفان بی‌مهریِ نگاهت در میان چه افسانه‌هایی که سفر نکرد ...

خورشید من از طلوعش، رنگ غروب می‌چکید، و تو نه برای ماندن که برای رفتن آمده بودی ...

اندوهی شگرف، عمق تاریک قلبم را به سیاهی کشید، و بعد از رفتنت ای جان جهان، با خمی در قامت و زخم‌های بی‌شمار،
به نظاره خود شکسته‌ام نشسته‌ام

مرتضی رضایی شاعر