اطلاعات تماس

راضیه صالح زاده ململی

سایر اطلاعات

گفتمت ای یار بمان در دل و در جان گفتی‌ نتوانم‌ که حالم هست پریشان گفتمت به رسم مستان‌ رهایم‌ ساز گفتی قصه چنین نبوده ز آغاز گفتم‌ تورا مرو وقت اذان است گفتی مرا چه‌کنم؟ پایم دوان است گفتم گر به بیراهه رَوی راه برگشت می‌بندد گفتی گر نروم، غم به مکتبم‌ میخندد گفتم بمان‌، راه عشق بی‌تاب را نشانت میدهم گفتی قسم به چشمت‌ در پیچ‌وتاب گم میشوم در این بازی نماندی میعادِ جانم جانِ من آرام ندارد گوید زبانم همی گویم به خویش بمان در انتظار امید امید همی گوید آیم‌ و صبحی کنم سپید