ميشود آيا بسر شانه ها
شانه زني بر پر پروانه ها
ميشودايابه نهي تيغ تيز
بركف محجوري ديوانه ها
ميشودازسفره بي رونقي
نان بنهي دامن بيگانه ها
ميشود حكمي بدهي دشت را
سبز نبايدبشود دانه ها
گمشده در ائينه پندارها
راس حكومت همه ديوانه ها
ازكرم حاكم عمامه دار
ملك بدل گشته به ويرانه ها
شيخ دغل بازو فريبند خو
برده صفا ازهمه كاشانه ها
لعنت ونفرين بتو اي شيخ باد
سوخته كين ات پرپروانه ها

حاتمي