من هنوز به الکی قهرکردنهای تو عادت دارم واسه اومدن به مهمونی چشمات باز خجالت دارم من حسود نیستم ولی رو تو حس حسادت دارم اللهی پیشمرگت بشم من واسه تواز جونم سخاوت دارم من تو کلبه فقیرونه ی چوبی قلبم با تو عمارت دارم هر شب از خدا به تو پناه میبرم و درخواست اجابت دارم من رو همه چشم میبندم و کنار تو حس نجابت دارم اگه چشام روزی تو چشمات باز نشه من روزو شب حس اسارت دارم