- توضیحات
- نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
- دسته: نوشتهها
- بازدید: 124
- توضیحات
- نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
- دسته: نوشتهها
- بازدید: 126
عشق ........نرسیدنه با چشم باز ندیدنه طعم دلخوشی کنارش نچشیدنه بجز صداش صدای دیگه نشنیدنه کاش ک جای خالیش همچو دوران مدرسه با ی حرف پر میشد کاش ک برمن حرام نمیشدی تا این کوخ ِگلی تبدیل ب ُدر میشد از این طلوع و غروب تکراری من سخت غمگینم من پوست و استخوان شدم اما پیوسته سنگینم من امروز را آغاز نکرده گریزان از فردایم بنازم وفای َدرد را لحظه ای نگذاشت تنهایم
- توضیحات
- نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
- دسته: نوشتهها
- بازدید: 127
- توضیحات
- نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
- دسته: نوشتهها
- بازدید: 126
من هنوز به الکی قهرکردنهای تو عادت دارم واسه اومدن به مهمونی چشمات باز خجالت دارم من حسود نیستم ولی رو تو حس حسادت دارم اللهی پیشمرگت بشم من واسه تواز جونم سخاوت دارم من تو کلبه فقیرونه ی چوبی قلبم با تو عمارت دارم هر شب از خدا به تو پناه میبرم و درخواست اجابت دارم من رو همه چشم میبندم و کنار تو حس نجابت دارم اگه چشام روزی تو چشمات باز نشه من روزو شب حس اسارت دارم
- توضیحات
- نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
- دسته: نوشتهها
- بازدید: 124