ویکی‌ویزیت
  • خانه
  • کاربران
  • مشاغل
  • جست‌وجو
  • ورود/ ثبت‌نام
  1. خانه
  2. نوشته‌ها

سروده س م ماع م

توضیحات
نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
دسته: نوشته‌ها
منتشر شده در 12 شهریور 1402
بازدید: 388

اذان زد ... مسح کشیدم وقت نماز شدو من از ارکان وضو تنها هنوز تو باورم نمیگنجه چیشد ک اینطوری من از باورام دست کشیدم بچه بودم حالیم نبود درد و برعکس نوشتم دیدم باهام بدنیا اومده این کلمه عمیق حکه تو سرنوشتم من دنبال ی راه فرارو اون دقیق توی سرشتم من توسرمای این تنور تاریک جاموندم و برشتم شعرامو ک از رو میخونم یادم میره ک حتی چی نوشتم من مادرزاد مبتل بودم ب این دردومرض یه روزنه روشن باقی موند اونم کیپ کردی ازسر قصدو قرض؟ من از تو اموختم ک از تو نیاموزم تو شدی بهترین اموزگارو من همان بدترین بداموزم من از تو هزاران هزارخاطره تلخ دارم تنها خاطره ی خوبت جامه پاره ایست ک انهم به تن دارم من درتکاپوی گنج ولی بارهاجنگ میافتم اندکی قهقه و یک دریا از هق هق و دله سنگ میساختم این وارونگی از چ بود این واموندگی تقصیر ک بود من وسط این آوارگی چه میکنم من چرا در این باتلق سرد دست و پا میزنمو گریه میکنم من از چه بدنیا امدم از چ بمیرم من زکات عمرخود را از ک بگیرم داشته و نداشته به خودم باشه و نباشه به خودم اونی ک کاشته برنداشته به خودم اونی ک عقربه های ساعتش خوابیده بمناون ک تو زنده بودن آرمیده بمن اونی ک دنبال یار نانجیبه بمن اونی که از خودش رمیده خود بکام مرگ کشیده بمن دشمنه شاد شده بخودم درگردباد رها شده بخودم در یک نقطه درجا زده به خودم عمری بیهوده سماع زده به خودم انکه وفا کردو به ان جفا شده بمن رنج دنیا بمن دوزاری های کج دنیا بمن آن پرنده ی در قفس بی اب و دون بمن انکه لیقه ی دواتش لبریز و نوشت با جوهرخون بمن باز من و هزاران هزار سوال باز من دنبال رهایی از محال باز شب شدو هزاران هزار فکرو خیال باز منو یک قدمیه خوشبختی ولی بیخیال باز منو تنها ارزویم روز وصال باز منو درخت پر باره رو به نهال !..... باز منه دشمن من من خاموش شدم در واپسین روز سنوات رحمه الله من یقرا فاتحه مع الصوات

سروده درس عبرت

توضیحات
نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
دسته: نوشته‌ها
منتشر شده در 12 شهریور 1402
بازدید: 407

زین پس آن روزگاران خوب را فراموش میکنم زین پس خود با بستر غم هم آغوش میکنم از همواره خسته بودن خسته ام مدتهاست بار سفر بر برسته ام زین پس مخیله ام پاک میکنم آرزوهایم درسینه ای پر از گله خاک میکنم مردمان او ک شددرس عبرت از برای دیگران آن من شدم او ک شد انگشت نمای این و آن ، آن من شدم نانوشتم به قلم لوح به تنگ آمده بود پا ننهادم به زمین دنیا به جنگ آمده بود شیشه ی عمرم بسی تمنا ب سنگ آمده بود یک نوای دلخراش گویی ز هراس چنگ آمده بود مردمان یافتمش او ک شد عامل این ویرانگی یافتمش او ک شد آموزگار این دیوانگی آری ، این تنهائی مفرد از خودم تقصیر بود یا ک از روز ازل این ُچنین تقدیر بود مردمان دیگر بس است طعنه و نیرنگ و کینه ها تنها لحظه ای با دیده ای بگشوده بنگرید بر آیینه ها

سروده گره کور

توضیحات
نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
دسته: نوشته‌ها
منتشر شده در 12 شهریور 1402
بازدید: 402
به گریخته ز رهایی ک نشد گفت آزاد به این کلبه غمناک ک نشد گفت آباد به این کولبر خسته ک نشد گفت داماد به این متروکه انبار ک نشد گفت آماد اما به منِ دورتر از من میشود گفت آوار تنها آرزویم شده این دور شوم از آزار این گره کورشده نشد از من فارغهمچو استرس نیمه شب یک سارق ته مانده کلامیست ک در من باقیست این تلخ حکایت همواره در من جاریست این جبر قدم عمریست برای من اجباریست از سکوتم مپرس خود دانم فریاد برایم الزلمیست پاییز تنها فصلیست ک بر من اسمتراریست درد در این سینه زیاد است نکنم فاش تورا چون حتم دارم بازگو کردن آن یک عملی تکراریست
 

سروده ُدر

توضیحات
نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
دسته: نوشته‌ها
منتشر شده در 12 شهریور 1402
بازدید: 381

عشق ........نرسیدنه با چشم باز ندیدنه طعم دلخوشی کنارش نچشیدنه بجز صداش صدای دیگه نشنیدنه کاش ک جای خالیش همچو دوران مدرسه با ی حرف پر میشد کاش ک برمن حرام نمیشدی تا این کوخ ِگلی تبدیل ب ُدر میشد از این طلوع و غروب تکراری من سخت غمگینم من پوست و استخوان شدم اما پیوسته سنگینم من امروز را آغاز نکرده گریزان از فردایم بنازم وفای َدرد را لحظه ای نگذاشت تنهایم

سروده اتفاق تلخ

توضیحات
نوشته شده توسط: میلاد طاهرزاده
دسته: نوشته‌ها
منتشر شده در 12 شهریور 1402
بازدید: 420
در من یک اتّفاق تلخ !ک برای خود افتادم یک پیشامد بد ک برای خود رخ دادم ! در من یک زبان سبز که سر سرخ َپر دادم ! هزارن سوال ک جواب به خود پس دادم در من یک ظلم ک در حق خود بودم یک رنگ سیاه ک بر سق خود بودم زین پس سوال شنیده جوابش نمیدهم طعم گناه چشیده ثوابش نمیدهم این غبار گرفته را دیگر عذابش نمیدهم احساس دلتنگی میکند اّماغذایش نمیدهم ِی به گل نشسته ام کو ِکشت آه سرد به دل نشسته ام کو من غیرتم کجاست آن همه هیبتم کجاست لعنت به سکان داراین کشتی لعنت به هرکی ناخداست لعنت به دکان دار وخانه خشتی لعنت به هر چی به ظاهر با خداست من طلب خوشبختی نکردم چ درگذشته چ درآینده یا الان دلم نماز با کفش میخاهد مومنان قامت ببندید یا الله...
۰۸:۴۹ بعدازظهر
 
  1. سروده پناه
  2. سروده خیره
  3. سروده شاطر
  4. سروده راهبندان

صفحه2 از8

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

ویکی ویزیت هیچگونه مسئولیتی در قبال صحت یا عدم صحت اطلاعات اشاره شده ندارد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، مغایرت و یا سوء استفاده در خصوص اطلاعات درج شده می توانید از طریق ایمیل info [at] wikivisit [dot] ir موضوع را با ما در میان بگذارید.

© ویکی ویزیت 2021 - 2025
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به ویکی ویزیت است.